سهم ونفوذ اعضای حزب اسلامی حکمتیار در دولت اقای کرزی
حسن پیمان حسن پیمان


گلبدالدین  حکمتیار یکی  از متعهد   ترین  و  مصمم  ترین ما جرا جوی جنایت  پیشه  در مسلک  حرفوی  " جنایات فاشیستی ضد بشری" خود در تأریخ ثبت میگردد.ا

(قسمت-2-)

یک بررسی اجمالی پیرامون فتوای خونبارنسلکشی حکمتیاردر روز عید سعید فطر:_دراین اعلامیۀ رسمی وسخنانیکه بوی خون وخصومت، ادامه وشعلور نکهداشتن جنگ در جهت تأمین منافع پاکستان وحامیان که در روز عید سعید فطر اخیرماه رمضان سال جاری1392خ. ازطریق مطبوعات ورسانه ها انعکاس یافت نمایانگر انست که اوبنابر انکشافات اخیر اوضاع سیاسی در منطقه وجهان که از نهایت در انزوا قرار گرفتن وبه حاشیه رانده شد نش در این روند؛ناگزیر گردیده است برای تسکین مأیوسیتها وشکستها وبدنامی های خود عقده کشائی نموده؛ نیات شوم درونی فاشیستی-مذهبیخودرا نیزبطور شفاف برملا سازد . واین اهداف شوم وسیاه خودرا از حالت مرئی وپوشیدۀ درونی که تحت نام "جهاد اسلامی ودر زیر پوشش ان..!؟" مردم را فریب داده وتا امروز بخاطر ان خون ریخته است. وظاهرأ از وحدت ملی وبرادری نیز کاذبانه سخن رانده است؛ امروز آنرا بخاطر معاملاتی وامتیازاتی دیگری که از اجانب در پیش دارد   به صراحت اعتراف واز اعماق نیات تاریک خود ناگزیر شده بیرون میکشد. وموضعگیری خصمانه واهداف دشمنانۀ نژادی-مذهبی خود را با صدورفتوای خونبار از  طریق حذف قوم هزاره-شیعی وسائیر اقوام تحت استبداد در جهت حضور مجدد خارجیان وادامۀ جنگ وخونریزیها ؛ به نحو کاملأ عیانتر به پیشگاه مردم به نمائیش گذاشته است که؛ در این مختصرپیرامون ان با ایجازبه نقد و  بررسی گرفته میشود: - نخست از همه آیا او صلاحیت فتوا را دارد یاخیر!؟  که بسا سوالات دیگری را دراین ارتباط نیز ایجاد میکند که از بحث خارج است. واما انچه که به صراحت در فتوای نسلکشی او  با سلسله چرندیات دیگر ی انعکاس یافته است بیشتر قابل  تأمل میباشد ؛ یک : _ او میگوید که: " ا یجاد نظام فدرالی در افغانستان اقوام برادر را به جنگ وادار کردن است..."(!؟)-در اینجا ؛ شارلتانی او از دورویه ودو زبانه وضد نقیض گوئی او نمایان میگردد. به این مفهوم که؛ -اولأ : _   چون نظام فدرالی غیر متمرکزپارالمانی زمینه ساز دموکراسی ؛انتخابات ازاد ومشارکت ملی ووحدت ملی واستحکام استقلال وتمامیت ارضی وملی سازی قدرت سیاسی انحصارشدۀ مرکزی وغیره ارزشهای دموکراتیک یک نظام مردمسالاری را ضمانت مینماید که؛ حکمتیار واندیشۀ تاریک او مخالف این همه  ارزشهای دموکراتیک است ودلائیلی برای رد ان ندارد ؛ از آنروبا ضدو نقیض گوئیها بگونۀ اشکارا هزیان گوئی نموده است. ودر ثانی : _     نظامهای فدرالی که امروز از برکت انها برای حلال سازی جیرۀ خود برای برقراری همچو نظامها نخست از همه  بر حق نظامیگران "پاکستان  فدرالی" وبه تخت وبخت انها  شب وروز دعا میکند وخون میریزد . واز بسا  کشورهای  "فدرالی اروپائی وغربی" نیز حمایت گردیده توسط انها به پیمانۀ گسترده پشتیبانی  مالی وسیاسی ونظامی میگردد وبه جیرۀ  حرام انهابزرگ شده وبه خونش نیز عجین گردیده است ؛ که برای خودش حلال ونظام فدرالی انها مجاز است وعلیه انها کوچکترین اعتراضی هم وجود ندارد که رد نماید؛ واما ایجاد همچو نظامهای فدرالی در افغنستان به زعم او غیر مجازو حرام است!؟ -ثالثأ : _  این ضد نقیض گوی ؛ نخستین مزدور گوش به فرمان  نظامیان-ای-اس-ای- پاکستان فدرالی بود که نخست ازهمه در تأریخ اعلان نموده بود که: " افغانستان باید (کانفدریشن پاکستان!؟) شود... ویا به ( صوبۀ پنجم پاکستان!؟) مبدل شود یعنی به پاکستان ملحق ساخته شود...!؟"- در اینجا به وضاحت دیده میشود که ؛ یک : _ نظام کانفدریشن که طرح انرا خودش به نفع پاکستان اعلام نموده است  مورد تأید اوست هیچ اعتراضی ندارد... دو : _  ونظام فدرالی را نیز تأید نموده است  که( افغانستان کانفدریشن شده) تحت اثر  (پاکستان فدرالی)  که هردونظام را تأ ئید مینماد ؛ هیچ اعتراضی ندارد..!؟ - که این خیانت ملی هم مجاز وهمچو کانفدریشن مربوط به پاکستان فدرالی  را هم تأئید و روامیدارد ؛ که شاید  بی غیرت ترین وبی احساس ترین وبویژ حتا( مزدور ترین وبیگانه پرست ترین) افراد که ذرۀ از وطن دوستی هم اگر در وجود اونباشد چنین یک طرح وموضعگیری بر ضد وطن ومردم خود را نخواهد کرد ونکرده است  که  حکمتیار درمیان همه(شاه شجاع ها!؟) یگانه غلام حلقه بگوش پاکستان  این غلام دیرینۀ انگریزی  بوده است که دراین راه با ریختاندن خون هزاران هزاران انسان بیگناه مسلمان تا امروز تحت عنوان پر طمطراق"جهاد اسلامی!؟" افغانستانرا به دستور مستقیم نظا میان پاکستان  به خون و اتش کشیده وبه خارجیها خدمت نموده آمده است ...!( در این بحث ودر هرنوع بحثی که تا حال از جانب صاحب این قلم به برسی گرفته شده ومیشود ؛ روی عناد شخصی، دشمنی وعقده کشائیها وکاملکستیها  وسائیر مسائیل اتنیستی ونژادی وزبانی وقومی ومنطقوی وغیره پدیده های شوم  تعصب بر انگیز سیاسی-اجتماعی استوار نبوده ونیست .بلکه گفتارها و کردارها وپندارها وروشها ورفتار وباورها واعمال هر کس میتواند حامی ومدافع او وشخصیت او؛ ویا مخرب  ودشمن او وشخصیت او  گردد. نباید از ان  تعبیرو تفسیر دیگری نمودد...!)  - وهمچنان؛ رابعأ : _ این مزدور حلقه بگوش وسرباز فداکار نظامیان -ای-اس-ای- بی شرمانه وبا دیده درائی برضد مردم ومیهن ازادۀ ما قرار گرفته رسماأ اعلان نموده بود که: "هرگاه پاکستان فدرالی  رسمأ جنگ را علیه افغانستان   اعلام   نماید    ؛   من "حکمتیار" وحزب اسلامی ما در کنار پاکستان برعلیه افغانستان قرار خواهند گرفت...!؟ " ؛ که مشهور ترین شاه شجاع تارخی هم با این دیده درائی وبی غیرتی چنین یک موضعگیری را در تاریخ نداشته است..!؟  که مشهور ترین خیانتهای ملی ضد میهنی  ووابستگیهای او به سازمان جهنمی استخباراتی پاکستان(-ای-اس-ای-)  را به نمائیش میگذارد  که  خودش  با این صراحت اعتراف و افشاء نموده است.  به این مفهوم که  هرگاه افغانستان   توسط پاکستان اشغال شود؛ در انصورت تحت نظام فدرالی پاکستان مجاز ومورد تأئید اوست  واگر افغانستان مانند پاکستان نظام فدرالی تشکیل دهد در انصورت بنابر بیم از تقسیم قدرت سیاسی مرکزی انحصاری توسط زمامداران قبا ئیلی خود  همچو نظام مورد قبول او واقع نمیگردد...!؟ -شاید که مردم ما ممبعد اگاه تر گردیده وبه تدریج  در این مورد  داوری واقعبینانه تر نمایند..!- از انروباید اذعان داشت که: و

هرکه پا کج مینهد و خون دل ما میخوریم

شیشۀ  ناموس   عالم  در  بغل  داریم  ما 

 -  خامثأ : _    بویژه   به گذارش اخیری  خبر گزاری "8 صبح" ازکابل به ارتباط یک حملۀ تیروریستی در مسجد امام مجتبا واقع در سرک "شهید مزاری" در غرب شهر کابل در دشت برچی  قبل از انکه توسط دونفر تیروریست "لشکر جنگوی" پاکستانی  که میخواستند مسلمانان بیگناه را به ارتباط شیعی بودن به خاک خون بکشند ؛ توسط نیروهای امنیتی کشته میشوند ؛ ضمن ارزیابیهای عینی خود از این حالت ومداخلات آشکارای پاکستان ونظامیان خون آشام ان  در این خبر چنین گزارش داده شده است که  : "  ... وقتی شنیده میشود که این افراد مأموران لشکر جنگوی بوده اند؛ یک واقعیت تلخ به ذهن میرسد که دشمنان ثبات در افغانستان تلاش دارند تا اینبار از طریق اختلافات مذهبی ثبات وامنیت افغانستانرا برهم بزنند... این مسئله آشکار است که سازمان استخباراتی پاکستان  همواره کوشیده تا ثبات وامنیت را در افغانستان بر هم بزنند ... خبر مخی افزاید : یکی از نکته های بارزی که توسط سازمان استخبارات پاکستان اعمال شده است؛ حمایت از گروه های افراطی  ومخالفان مسلح در افغانستان بوده است... وتأکید میورزد که :  امروز تمام تحلیلگران واهل خبره هم در افغانستان وهم در سطح منطقه تأئید میکنند که -ای-اس-ای-نسبت به "طالبان" و"حزب اسلامی حکمتیار" که دو گروه اصلی مخالف دولت افغانستان بوده وبا خشونتهای شان افغانستان را نا امن میکنند؛ نقش حمایتی را بازی میکند....لشکر جنگوی که  دست پروردۀ -ا-اس-ای- است میخواهد عین تفرقۀ را که در پاکستان انجام میدهد در افغانستان نیز پیاده نماید...وبا تشدید اختلافات مذهبی با هدف قرار دادن نماز گزاران در مسجد ؛اهداف شوم شیطانی منافقت امیزی را بر آورده سازد تا آتش اختلافات مذهبی شعلور نگهداشته شود و..."(18) (!؟)- ده ها وصد ها اسناد وشواهد موئثق ومعتبر تأریخی از این دست  در این موارد وجود دارد که در این مختصر به هیچ وجه گنجائیش ندارد تا به یک فرصت مناسب دیگر؛وبویژه برمبنای بسا حقایق و واقعیتهای عینی دیگرتمامی چرندیات وهزیان گوئیها واعمال ضد میهنی وضد مردمی وضدانسانی وضد اسلامی اوو بالخصوص در فتوای غیر انسانی وغیر اسلامی خونبار اونیز وسیعأ انعکاس یافته است که جز وار و به دلائیل زیر چنین رد میگردد؛ یکم- : _ برعکس  دشمنی او بادموکراسی ومردمسالاری؛ ایجاد نظام فدرالی غیر متمرکز پارالمانی ؛ نتنها ملیتها واقوام مختلف افغانستان را از این حالت کنونی خصمانه ودشمنی ونفاق ملی وتعصبات گوناگون وتفوق طلبیهای قومی-قبیلوی-زبانی ونژادی ومذهبی وسمتی وامتیاز خواهیهای ناعادلانه و سیطره جوئیها درغصب وانحصار قدرت سیاسی تک قومی وغیره نجات داده؛ وبه هریک از اقوام برادر زمینۀ مشارکت وسیع ملی-سیاسی ودموکراتیک در همه عرصه ها وسهم مساوی وبرادرانه را مساعد میگرداند؛ بلکه همه افراد جامعه واقوام بر مبنای شعاع حضور وهستی خود در انتخابات به شکل گسترده ودموکراتیک اشتراک نموده وبه حق وحقوق مسلم ومشروع خود میرسند؛ که این نوع تغییر درساختار نظام وقوانین ان باعث رفع نارضائیتیها ونا هنجاریها وتنشها وخشونتهای ناشی از منازعات ملی وسیطره جوئیهای فاشیستی وجنگ وخونریزیها طی سده ها به اینسورا مهارنموده ؛ وزمینه های وسیع ایجاد  تفاهم ووحدت ملی وعدالت اجتماعی وخود گردانیهای محلی را در چوکات (قانون اساسی فدرالی مرکزی ومحلی) خود مهیا وصلح وثبات وامنیت سراسری را صد در صد تأمین وتضمین نموده؛ استعداد های شگوفان خلقها را در روند رقابتهای دوستانه وبرادرانه بین موئلدین ومردمان مناطق مربوطه در رشته های گونا گون کار وتولید وآفرینشها وتقویۀ اقتصاد وابادی وشگوفائی مملکت در جهت رشد وانکشافات متوازن  در همه عرصه ها ودگرگونیهای انرا رونق میبخشد؛ بلکه باعث تحکیم دوستی وبرادری واقعی ؛نه کاذبانه !؟؛ وایجاد وحدت ملی واقعی؛ نه کاذبانه ؛ دروغین وتبلیغاتی ...!؟؛ که باعث ایجاد محتبها وصمیمیتها بین خلقهای برادر میگردد؛ رشد متوازن وعادلانه را در همه عرصه ها ونهاد های سیاسی-اقتصادی-اجتماعی وفرهنگی؛ ضمانت وجامعه را از حالت فقر وبدبختی ومرض وتبعیض وانسان ستیزی وتاریک اندیشیهای قبیلوی نجات داده به روشنائی وشفافیت ومردمسالاری ومدنی سمت وسو میبخشد...!   دوم  : _ نظام فدرالی غیر متمرکز پارالمانی علی الرغم پندارهای تاریک برتر جویانه وفاشیستی حکمتیار؛ یگانه وسیلۀ تهدید قدرت انحصاری مرکزی تک قومی بوده؛ مفهوم آن عبارت از: تقسیم عادلانۀ قدرت سیاسی انحصاری(ملی سازی قدرت های انحصاری مرکزی) وتقسیم صلاحیتهای انحصار شدۀ مرکزی بدست مشتی از تمامیت خواهان بر سر اقتدار وانتقال ان به ولایات  در جهت تسریع عمل واجراآت  سریع در همه امور رسمی واداری ورهبری؛ تفکیک صلاحیتهای سه گانۀ قدرت دولتی(اجرائیه -قضائیه وتقنینیه) وشفافیت اجرائی وحسابی در همه سطوح وعرصه های کار واجراات واحساس مسئولیتها در برابر آن طبق قوانین موضوعه در کلیه امور میباشد که انحصار گران قدرت سیاسی وتمامیت خواهان را همچویک نظام مردم سالار سخت به "هراس" انداخته است. سوم : _  حاکمیت قانون وقانونمداری در همه عرصه های حیات جامعه؛ اقدامات واجراات  کاملأ قانونی؛ ارزش واهمیت دادن به قانون؛پیروی از قانون؛ رعایت واطاعت از قانون اعم از بلند ترین مقامات مسئول وکلیدی الا پائینترین سطوح وخرد ترین واحد اداری وحسابی وساختاری وبه شمول همه افراد جامعه در مجموع در این رابطه بوده؛ و(قانونی سازی نظام وجامعه وزندگی مردم در مرکز ودر محور اساسی اهداف وقوانین وبر نامه های نظام فدارالی غیر متمرکز پارالمانی) قرار میگیرد . !- چهارم : _ نظام فدرالی پارالمانی غیر متمرکز   یگانه آلتر نتیف مثبت عملی وضامن  اصلی واساسی  نجات افغانستان از تجزیه طلبیهای" سمتی-نژادی-قومی وقبیلوی-ومذهبی والحاق طلبیها وشعار های تند تجزیه طلبانۀ -ای-اس-ای- پاکستان واجیران هواخواه  یعنی پاکستانیهای هر دوطرف مرز دیو رند تحت عنوان "پشتونهای لر وبر!؟" در مقابله با  سائیر ملیتهای تحت استبداد ..."ویگانه عامل وضامن ایجاد وحدت ملی واقعی ومشارکت ملی  در قدرت سیاسی انحصاری مرکزی ؛ وتثبیت هوئیتهای ملی تمامی اقوام برادر بگونۀ مساوی که رفع هرگونه کدورت ونزاع ملی -قومی-زبانی ونژادی-مذهبی است .."؛ تلقی میگردد وغیره که دربحثهای قبلی تحت عناوین مختلف" نظامهای فدرالی یگانه التر نتیف مثبت در افغانستان...."  با منابع وموئخذ ان به سایت اریائی نیز مفصلتر به نشر رسیده است مراجعه گردد  .    حکمتیار درجای دیگری از پیام وفتوای فتنه جویانۀ خود میگوید: "... بنام اقلیت واکثریت فتنه ایجاد مینمایند  و...""(!؟)  شارلتانی وبهانه جوئی  خود اقای حکمتیارنهایت ماهرانه وزرنگانه  است؛ در واقعیت این مسئله در حرف اعتراف میکند ؛ اما واضح نمیگوید که   الف: _:این به اصطلاح (اقلیت واکثریت) ویا (برادر بزرگ وبرادر کوچک) را کی اختراع نموده  ؟وچرا اختراع نموده ؟ وتحت این واژگان شوم سده ها در بین ملیتها واقوام برادر فتنه انداخته خلقهای تحت استبداد را چاپیده، حق وحقوق مسلم ومشروع انهارا غصب وپامال نموده و  در همه عرصه ها و از همه چیز محروم ومحکوم ساخته است و تا امروز بالای انها غیر مشروع وخلاف ارادۀ تمامی خلقهای افغانستان  فر مان میراند وبه اجنبیها خدمت نموده امده است...!؟  که حکمتیار کاذبانه از این سوالات وپاسخهای ان طفره میرود وآگاهانه اغماض واگنور مینماید و خود را به کوچۀ حسن چپ میزند...؟!   ب : _  که  با این زرنگی وهوشیاری گویا خواسته است  اختراع این ( واژه گان فتنۀ تأریخی سلفی خود را نیز بدوش ملیتهای تحت استبداد وبیگناه وبی دفاع ) بار نماید!؟- یعنی به این مفهوم که؛ به زعم او وبرعکس واقعیتهای تاریخی ؛ این ملیتهای تحت استبداد هستند که در( طول سده ها تا امروز حق وحقوق مسلم همتباران حکمتیار را  گویاغصب نموده وفتنه وشور) برپانموده باشند... آیا مضحک تر وغیر عاقلانه ترخصمانه تر ولجوجانه تروبی شرمانه تر ازاین وجود دارد؟؟؟ که باز هم به همان قصۀ گرگ وگوسفند در بین دریا وبهانه سازی  گرگ برای دریدن گوسفند میماند ..! و آیا دور از همه حقایق آفتابی تأریخی در کشور نیست..!؟  زیرا - ت : _ حکمتیار در اینجا سر خود را در ریگ گور نموده از فتنه گریهای که بدون نفوس شماری  واحصایه گیریهای علمی ومتود لوژیک  از طریق یگانه کانون علم ومعرفت وفرهنگی در کشورکه ( اکادمی علوم اجتماعی افغانستان ) است با نفوذ یک حلقۀ  متعب وفاشیست بی بهره از علم و برتر جو که تلاش دارند این یگانه مرکز تحقیق وپژوهشهای علمی را به یک  مرکز  اند یشه های برتر جوئی و فاشیستی  مبدل نمایند؛ دور ازهر گونه  منبع  وموئخذ علمی (62درصد)ترکیب نفوس جامعه را صرفأ به اقوام برادر پشتون بطور خیالی تر سیم و اعلام نموده و(42 در صد) ترکیب نفوس متباقی کشور را به سائیر ملیتها تخصیص داده  ودر دائیر تاالمعارف تذکرۀ نفوس خود رسمآ اعلام نموده اند که ؛ صد درصد ریشه در تعصب وتصفیۀ قومی ویک قومسازی افغانستان دارد. واین درحالیست که:  اولأ: _هیچ یک از اقوام افغانستان به تنهائی اکثریت نبوده و (51 درصد) نفوس کشور را تشکیل داده نمیتواند- و  ثا نیأ : _  هرگاه به زعم حکمتیار وحلقات برتر جوی وفاشیست در کشور این به اصطلاح (اقلیتها) یکجا شوند شاید که  کم و بیش(62درصد)ترکیب نفوس جامعه را بسازند..! واگراین مراجع فتنه جو ومزدور نباشند ومنافقت نکنند( منافق کسی را گویند که در بین مردم واقوام" نفاق" برمی انگیزد وفتنه گری مینماید .) زیر: در شرائیطی که مردم به صلح وثبات وآرامی و به زنده ماندن و به نفس کشیدن اشد ضرورت دارند و"اقلیت واکثریت" که  برای فعلأ این مشکل عمده را حل نمیسازد  که حل سیستماتیک ودموکراتیک  این معضله بدوش یک حاکمیت ملی ودموکراتیک مردم سالار واز وظائیف عمدۀ ان خواهد بود ؛ طرح همچو مسائیل اتنیستی -افتراق و دامن زدن نزاع ملی وشعله ور نگهداشتن تنشها وجنگها  در اوضاع واحوال تنشزا ومتشنج کنونی، آیا خدمت به انگریز ها واستعمارگران وخارجیها وبطور عمده به پاکستان مزدورو تیروریست نیست . وآیا بهتری مثال ونمونۀ از "منافق " بودن و"فتنه گر" بودن نیست.؟؟؟ واقعیتی است که هر گز کسی نمیتواند از ان انکار نماید؛ یعنی دیگر چه تعبیر شده میتواند!؟-   پنجم : _  ودرجای دیگر فتوای فتنه گرانه وشیطنت آمیز حکمتیار چنین امده است که   میخو  انید  :  "...دادن سهم بزرگ به اقلیتها در نیروی امنیتی وادارات ملکی رابه حدی که اقتدار بصورت کامل در اختیار ان باشد؛ محروم ساختن اکثریت قاطع افراد جامعه را از حقوق شان  تا آنان به عکس العمل مجبور شوند..." (!؟)-آیا دلچسپتر ازاین هم وجود دارد که با این هزیان گوئی ووارونه سازی واقعیتهای عینی  تأریخی که در این جامعه ونظام ان   بر عکس هزیان گوئیهای او جریان دارد؛ وجود داشته باشد؟؟؟ - زیراکه؛ الف:_   این هزیان گوئی حکمتیار از نهایت در انزوا بودن واز مأ یوسیتها ونا امیدیها وشکستهای دوامدار وتلخ واز هزینه های هنگفت وخونریزیهای بیشمار وکناه هان بزرگ غیر قابل عفو او در تحت پوشش"جهاد اسلامی کاذبانه!؟" واز سقوط مرگبار او در پرتگاه غم انگیز بدنامیها وتنفربی حد وحصر مردم وجامعه وانحرافات و گمراهیهای غیر قابل جبران ونهایت از مرک حتمی سیاسی-مذهبی او منشاء میگیرد. ب : _  او   از مردمسالاری وشائیستگی حرف نمیزند بلکه فاشیسم ونژاد پرستی محور اصلی جهاد اورا تشکیل میدهد در غم همتباران خود است که در کجا ودر کدام محل در افغانستان به قدرت نیستند تا انجارا به خاک وخون بکشد...!ویا اینکه ازجملۀ 34 ولایات در کشور در کدام محل ومنطقه اگر کدام هزاره یا شیعه به قدرت باقیمانده باشد برای حکمتیار بزرکترین پرابلم بوده وباید که این دو نماینده قوم هزاره وشیعی باحساسیت جنون امیز وبا خشونت  تمام  نیز ازمیان برداشته شوند وحذف گردند ویا جنگ ونسلکشی را فتوابدهد ونام انرا بگذارد"جهاد اسلامی ووحدت ملی !؟"-  ـ  ت: _   زیرا تشویش بزرگ او انست که قدرت سیاسی بکلی ودر صد درصد بدست یک قوم وقبیله باشد وسائیر ملیتها در ان هیچگونه حق ودخالتی نداشته باشند که به تعبیر وبه زعم او حامیان برتر جوی او تقسیم قدرت ویا ملی سازی قدرت  ؛ وحدت ملی را ضربه میزند وافغانستان را به تجزیه سوق میدهد وبا عث محرومیت همتباران پشتون خود میگردد وهر گاه سائیر ملیتهای دیگر که محروم میگردند ویا سده ها همچنان که محروم بوده اند باکی نیست ؛ زیراکه  از یک طرف ؛ انها در طول سده ها به این محرومیتها ومظلومیتها عادت گرفته اند که این محرومیت ومظلومیت انها بذات خود در طول سده ها به یک قانون تحمیلی وتعمیلی تخطی ناپذیر قبیلوی بالای این ملیتها مبدل گردیده است.- ث : _ واز  جانب دیگر؛ قانون حاکمیت مرکزی تک قومی میراثی خاندانی باید  خدشه دار نگردد وبا همان شکل ومحتوای قبیلوی در راستا ی تحکیم مناسبات قبیلوی ان باقی بماند..!؟ که با این دیده درائی وبی  حیائی میخواهد جنگها ی قومی ونژادی وزبانی را در کشور شعله ور نگهدارد زیرا که  باید این دستور خدشه ناپذیر -ای-اس-ای- پاکستان بی چون وچرا تعمیل وتحمیل گردد  تا پاکستان با حضور مجدد خارجیها به امتیازات کلان دیگر دست یابد وبازار تیروریسم همیشه گرم وپر در امد باقیبماند که  نزد وی زیاد مهم است  وعمق استراتیژیک با اهداف فرایند سیاسی-نظامی واشغالگریهای بعدی  نیزبه سرعت فراهم گردد که این وظیفه را جز از "حکمتیار!؟" وبرادران "طالبش!؟ "کسی دیگری انجام داده نمیتواند وانجام نمی میدهد که نتنها ملیت هزاره بلکه هیچ ملیت دیگرچنین خیانتی را انجام داده نمیتواند وانجام نداده است...!؟ پ  :  _زیرا تقسیم قدرت وملی سازی ان در نظام فدرالی غیر متمرکز زمینه های صلح وثبات وارامی و وحدت ملی اشتی وبرادری را بار اورده اصلأ بهانۀ دیگر برای ادامۀ جنگ باقی نمیماند ؛ به این مفهوم که همه مردم واقوام علی السویه ومساوی وبرادرانه  و عادلانه به حق وحقوق مشروع ومسلم خود میرسند ونارضائیتها وتنشها وخشونتها ی کنونی از جامعه رخت بر میبندد؛ از انرو این عناصر فروخته شده جنگها را به اشکال مختلف باید شعله ور نگهدارند...!  _ ششم : _   این شارلتان زور گوی با دیده درائی تام درجای دیگر فتوای خود چنین اورده است که : ...تقسیم قدرت باعث عکس العمل همتباران حاکم او میگردد...!؟- الف :_    در اینجا خوب توجه باید کرد که,عکس العمل هم با قدرت سیاسی یکجا بدست مشتی تمامیتخواه  وبرتر جوی حاکم  در انحصار است!؟  یعنی او بادیده درائی این "حق عکس العمل" را به خود وبه همتباران خود قایل میگردد که حاکم بر سرنوشت خلق است ،  نه به ملیتهای دیگر...حق وحقوق سائیر ملیتها اگر تلف میگردد باکی نیست  باید عکس العمل نشان ندهند؛ زیرا انها با این حق تلفیها از یکسو عادت گرفته اند واز سوی دیگربه انها به چشم اقلیت میبیند که به زعم او اقلیتها منحیث اتباع این کشور نباید حق داشته باشند وعکس العمل نشان دهند واز جانب دیگر ؛ ب : _ این ملیتها ی تحت استبداد در مقابل هر نوع بی عدالتی ها وحق تلفیها ودر برابر انواع ظلم وستم واستبدادوبیداد وتجاوز دیگر باید همیشه خموش وتسیلم باشند ومانند همیشه شکر گذار ومستبد پرست واستبداد پذیر باقی بمانند وهر گز حق عکس العمل نشاندادن را در برابر این همه جنایات وفجائیع وبی عدالتیها نداشته باشند و ندارند واین حق صرفأ حق یک قوم وتبار حاکم در طی سده ها به این سوبوده وهمان طور باید خدشه ناپذیر باقی بماند!؟. یعنی باید تأکید ورزید که :این همان گرگ است که بالای دریا ایستاده آب رابه اصطلاح خیط نموده به او گوسفند مظلوم که در پائین دریا قرار دارد  بهانۀ اب گل الود راکه توسط خودش صورت گرفته به گوسفند مظلوم وبید فاع اتهام بسته و با یک حمله گوسفند  عاجز را میدرد ونوش جان میکند؛ چه تفاوتی دارد!؟  وشما میبینید که گلبدالدین حکمتیار به این فتوای خونبار جهادی واسلامی خود چگونه  به ان اشاره و به صراحت کامل اعتراف نموده است ...!؟ 

فرشتۀ که وکیل است بر خزانۀ باد

چه غم خورد که بمیرد چراغ بیوه زنی

"--------"  

ت: _ وحکمتیار از این واقعیتهای تلخ تأریخی که از 250 سال به این سو با سیطره جوئیها فاشیستی قبیلوی زمامداران  قبائیلی هم تبار خودکه با( شمشیر ولشکر وخونریزیها) اغاذ گردیده وهنوز هم جریان دارد که اسباب مداخلات شرق وغرب گردیده وپایان ان نیز مبهم است؛ چیزی نمیگوید  زیرا که به مفاد زمامداران مزدور ووطنفروش قبایلی نیست که؛ بوی جنایات وفساد وفجائیع انها عالم را  متعفن  ومتأثر نمو ده است !؟ وتلاش دارد شاید مانند اسلافش با نسلکشیها میتواند افغانستان را یک قومی بسازد .ا  ث : -و اگر چنین اندیشۀ پوچ فاشیستی عملی میشد؛ سده ها پیش فاشیستهای جهان در رأس ان هیتلر ودررأس فاشیستهای افغانستان احمد خان ابدالی(ملتانی) وامیر عبدالرحمان ونادر غدار( دریدونی) تا حفیظالله امین وملا عمر وشخص جنایت پیشۀ مشهور آقای "حکمتیار" وتا امروز میتوانستند جوامع خود را از طریق نسلکشیها  وبا ایجاد کوره های ادمسوزی وکله منار سازیها وتصفیه های قومی وکوچهای اجباری وتجاوزات گوناگون وبا غضب عمدی جایداد ها ومنازل ودارائیها وسرزمینها و وباغها وعلفچر های انان ویا در مجموع از طریق غارت کل اقتصاد جامعۀ هزاره-شیعه وسایر ملیتهای تحت استبداد انها را در فقر وظلمت کنار زده  ؛ میتوانستند جوامع خودرا یک قومی بسازند که؛ نتوانستند !؟؛ وباتشکیل حاکمیتهای ناکام وبویژه که  بمانند زمامداران قبائیلی آلۀ دست بیگانه گان گردیده  وبدنام ورسوا ومنفور همه عالم وتأریخ قرار گرفتند وبطور خائینانه ووطنفروشانه نسل با لنسل دست بدست بااستبداد فاشیستی تک قومی ادامه داده آمده اند که؛ حکمتیار نیز تلاش دارد با این اعلان نسلکشی جایگاه ومقام خود را درتأریخ در قطار همان  فاشیستان اسلاف خود قرار دهد که بدون شک اگر جنایات وفجائیع  او از انها زیاد هم نباشد ؛ واما کم هم نیست...!؟-  هفتم : _ حکمتیار با این اعتراف صریح خود که میگوید :..." حق تلفیها باعث عکس العملها میگردد..." جان مطلب در فتوای انست که ناگزیر میگردد به ان اعتراف نماید  واما با" وارونه سازی ان  میخواهد مردم را به اصطلاح  پشت نخود سیاه  روان کند...!؟..."-  چگونه؟ - الف : _  یعنی او نمیداند که دیگر ان دوره های عبدالرحمان خانیها وسائیر زمامداران فاشیستی سپری شده اوضاع واحوال وشرائیط تأریخی وسیاستهای جهانی بکلی از ریشه تغیر نموده است  که با کشتارهای دستجمعی وکله منارسازیها وخونریزیهای بی پایان  تا امروز نتوانستند سائیر ملیتها را از این جامعه حذف نمایند . ب : _  و به اساس این اعترافات صریح حکمتیار؛ ملیتهای تحت استبداددیگرنیز وبویژه هزاره وشیعی  قانو نأ واصولأ حق دارند که حق وحقوق شان در هرجای ومقام و نهاد وساختاری که تلف شده ومیشود ممبعد ایستادگی نموده  اعتراضات،انتقادات وحتا در صورت عدم حل وبر اورده شدن مسالمت امیز ان دست به خشونت وتنشهای سرنوشت ساز از خود نشان بدهند واز حق وحقوق تلف شده از هوئیت ملی زبانی ونژادی ومذهبی وفرهنگی خود  متحدانه ودلیرانه وبه شدت دفاع نمایند و در ان صورت حضور خارجیها بخاطر دفاع وحمایت از حقوق تلف شده واعادۀ انها وتأمین امنیت وصلح وثبات ومهار سازی جنگهای خونین نژاد پرستانه تحمیلی واشغالگری و جلوگیری از پیشروی تیروریسم پاکستانی تحت نام جهاد؛ اشد ضرور خواهد بود که به وضاحت میبینیم ومیتوان از روی ان ایندۀ مبهم ووحشتناک انرا نیز همین منوال پیشگوئی وحدس زد...!؟- هشتم :  ازانرو  با این جنگ اعلام شدۀ خونین رسمی تحمیلی از طریق حکمتیار در فتوای فاشیستی دستوری او؛ الف : _ نشان میدهد که ظاهرأ باید  نیروهای خارجی حضور داشته باشند تا ان زمانیکه صلح وثبات وارامی در کشور ومنطقه  تأمین گردد. ب : _ وافزون بر ان باید اذعان داشت که افغانستان روابط دوستانه برادرانه در همه عرصه های سیاسی-اقتصادی-اجتماعی وحتا نظامی خود را با کشور های دوست که سیاست ضد پاکستانی دارند به حد وسیع وگسترده وعمیق وهمه جانبۀ که مطابق به  منافع ملی ومصالح کشوروبرمبنای ان استوار باشد؛ برقرارنموده وهمه جانبه تقویت نماید ؛ مانند کشور هندوستان که همیشه جز از کمکهای انسانی وبشر دوستانه وبرادرانه به افغانستان وتقویۀ اقتصادی وزیر سازیهای ان دیگر هیچگونه ضرر ان نظر به هرکشور دیگر  تا کنون به چشم دیده نشده است که از لحاظ دینی ومذهبی وزبانی وفرهنگی وجغرافیائی هم نسبت به هر همسایۀ دیگر از کشور ما دوتر قرار دارد واما دلسوز تر نسبت به کشورهای نامنهاد مسلمان چون پاکستان وایران بیشتر وصادقانه تر وبیدون مداخله  به افغانستان کمکهای بی الائیشانه نموده است که نباید اغماض نمود.ت : _  هر چند برخی کوته اندیشان ویا هوا خواهان پاکستانی با صرف نظر نمودن از همه خیانتها وفتنه گریهای گذشتۀ پاکستان؛ این روابط با هند را رد نموده ومیگویند که دوستی با کشور هند با عث تشویق بیشتر پاکستان به مداخلات وبهانه به تعرض وصدور بیشتر تیروریسم میگردد.   نهم : _ اما از این واقعیت تلخ در طول 64سال تولد پاکستان بمثابۀ یک نطفۀ حرامی تأریخ در این قاره تا کنون ودر همه شرائیط که صلح وامنیت هم در کشورما برقرار بوده ؛ جز مداخله، تجاوز وحمله، تخریب وسبوتاج وایجاد نا امنی ونا ارامیها وبد قولیها وعهد شکنیها ودامن زدن به نفاق ومنازعات ملی قومی -قبیلوی وتفرقه اندازیها وفعالیتهای جاسوسی وبویژه طی بیش از سه دهۀ اخیر  صدور جنگ وتیرور وحشت ودهشت وبربادی افغانستان تحت نام (گسترش اسلام  وجهاد علیه کفرکه  هیچ کافر در حق هیچ  مسلمان انجام نداده است  که پاکستان بااین پروژۀ وسیع  افغان ستیزی خود امروز نیز باخرید چند عنصر جنایت کار ومفسد وبی ماهیت باوفا به خود  سر انجام برای تجزیۀ افغانستان کمر بسته )است...!؟- یعنی به سخن دیگر؛   دهم : _اگر افغانستان با کشور های دوست مانند هند روابط  دوستانه داشته باشد یانه؛ پاکستان برای  اشغال خاک افغانستان بطور کل از هر گونه خرابکاری دست بردار نیست و هرگاه به این مقصد شوم نرسد ؛ در غیر انصورت برای بر بادی افغانستان   به هرقیمت مصممانه وقاطعانه متعهدبوده وتلاشهای مذبوهانه مینماید  که سرزمین افغانها را به اتش مبدل سازد؛ این نیرنگها ودروغها وبازیهای سیاسی ومنافقت  امیز خود را در طول تأریخ به وضاحت وشفافیت به ا ثبات رسانیده است که نباید بالای این ماران سیاه ومداریهای انگریزی دوزبانه ودوپهلو  حتا( یک درصد هم اعتماد واعتبار!؟) داشت که آزموده را آزمودن خطاست. زیرا ؛ الف : _ امریکا که یگانه دوست ان بود وصادقانه به همه خواسته های پاکستان از نیم قرن به اینسو لبیک گفته امده بود ودارو ندار خود رابدامن پاکستانیها ریخت؛ اما امریکا را با شیطنت انگلیس در میان  فریب داد واز اوبمثابۀ گاوشیری سود جوئی نموده کمکهای وسیع وبیشماری در یافت نموده  وخود رابه ابر قدرت اتمی و(تیرویست در جه یک  در جهان!؟)  مبدل ساخت اما یک در صد هم بطور لمس کننده برای نابودی تیروریسم ودر مبارزه با تیروریسم با امریکا وناتو همکاری ننمود بلکه باعث بدنامیها ی انان  در این رابطه ها نیز گردید که سر انجام خود امریکا توانست رهبر تیروریست درجه یک القاعده اوسامه بن لادن را در ابیت اباد پاکستان در اغوش-ای-اس-ای-  مخفیانه دریافته ونابودش کند  و همه جهانیان دیدند که پاکستان بر سر این مبارزۀ امریکا برضد تیروریسم با امریکا دشمنی را برداشت. ب : _  و افزون بران به گزارش " پایگاه انترنیتی العهد" که مقالۀ مفصلی به قلم روح الله عباس حسین چنین نوشته است: " بیست و شش ملیون دالر امریکا در ظرف دوازده سال گذشته در اختیار پاکستان گذاشت نتنها نتوانسته است ارتش این کشور را زیر یوغ واشنگتن ببرد؛ بلکه با اقتدار روز افزون خود به مانعی در برابر طرح های امریکا در منطقۀ جنوب اسیا تبدیل شده است... بررسیهای عمیق امریکا ئیها بیانگر ایجاد تحول در قدرت ارتش پاکستان است ... این نویسنده به نقل از یک منبع رسمی ارتش پاکستان نوشت: در صورتیکه آموزش وتجهیزات ارتش با اهنگ فعلی ادامه یابد؛ قدرت ارتش پاکستان در سال 2030م همسطح ارتشهای اروپائی بلکه برتر ازانها خواهد بود ... وهمچنان نویسندۀ این مقاله حسین  به اشاره...  پس از تهدید کشور سوریه به حملۀ نظامی  به بهانۀ بکارگیری سلاح شیمیائی در عملیات جاسوسی از اسلحۀ پاکستان در این شرائیط پیچیده  هراس در دل پاکستان انداخته است ..." (19)- و در قبال اخطار ها وهوشدار های  قبلی وزیر دفاع پاکستان ومقامات مسوئل سیاسی نظامی ان بر امریکا در ارتباط با کشته شدن بن لادن و24 نظامی امریکا در عملیات هوائی  در پاکستان  وافزون بر ان سلسلۀ  اخطار ها وتهدید های خود بر امریکائیها ؛ این سرهنگ یا افسر نادر حسین به دفاع از ارتش پاکستان  ونیرومند ی ان در برابر قدرت نظامی امریکا در این  اواخر در این مورد در مقالۀ خود  نیزچنین اخطار امیز بیان میکند : ". . .به روز رسانی سیستم فدافندی  وافندی ارتش پاکستان صرفأ برای حفاظت از سر زمین وملت پاکستان صورت گرفته است  وهیچ تهدیدی مارا نمی ترساند ؛ ارادۀ ارتش همان ارادۀ ملت است  وشکست ارتش یعنی شکست همه احاد ملت است..." - واین افسر پاکستانی با تهدید هوشدار امیز به امریکا میگوید : " جاسوسی امریکا بما هوشدار میدهد  که این کشور حضور دارد....وامریکا امروز فهمید که پاکستان توانمند است ودر صورت پیشرفت میتواند برای ان مشکل ساز باشد ؛ که  امریکا همچون دشمن با پاکستان ... " (همان)- این نویسنده در مقالۀ خود افزوده است که پاکستان برخی احزاب سیاسی اسلامی ونهادها ی افراطی اسلامی ومردم را نیز بر علیه امریکا در این اواخر بشدت تحریک نموده است بگونۀ مثال:  اسد عمر نمایندۀ مردم پاکستان از حزب عدالت نیز گفته است: " این اقدام امریکا مبنی بر تفتیش بررسی ارتش پاکستان ؛ دلیلی بر بی اعتمادی امریکا به مقامات پاکستانی است که این امر چه بسا روابط بین دوکشوررا تحت تأثیر قرار میدهد. وی می افزاید:  امروز پاکستان قوی تر از قبل است در حالیکه امریکا ابهت خود را در میان ملتهای منطقه از دست داده است وبه همین دلیل تلاش میکند تا از طریق حفظ همپیمانی خود با اسلام اباد حضور قوی خو(امریکا) را در منطقه تأمین کند..." (همان)-     بناأ با این حال ؛آ یا  پاکستان ونظامیان خون اشام وملاها ومولانا های جنگوی ودیوبندی وغیره  نهاد های بنیادگرایان سفاک تیروریستی سلفی وهابی که در طول تآریخ جز دروغ وریا واغوا وخیانت وجنایت که حتا به امریکا ولینعمت صادق خود خیانت نمودند ودر برابر امریکا ومتحدینش از خود صداقت در هیچ عرصه نشان ندادند ایا به مردم مظلوم افغانستان رحم وعاطفه خواهند کرد وصداقت خواهند نمود ؟؟؟؟ هرگز نه.وبر اساس رسانه ها ومطبوعات وتارنما های ان وقت "عاطفۀ "انها به مردم ما و تمام   جها  نیان    از هجوم وحشیانۀ انها در صفحات شمال کشورمعلوم واشکار گردید ه بودکه ؛ زمانی که جنرالان وکرنیلان پاکستانی پیشا پیش اجیران جنگی خود بنام طالبان از مرز دیورند با پیشرفته ترین سلاح ومهمات نظامی  با صد ها کاروان انتقالاتی نظامی عبور نموده از راه چهار اسیاب کابل به پیش خدمتی حکمتیار  الا مزارشریف 90( در صد خاک افغانستان) را اشغال وبیش از(12 هزار انسان )بیگناه مسلمان را سربریدند وبا کشتارهای دستجمعی نسلکشی نمودند؛ وبعد از انکه  اکثریت انها در قندز ومزار شریف اسیر گردیدند بعد از حادثۀ خونین وفاجعۀ المناک یازدۀ سپتمبر2011م ؛ بعد از انکه  انها ازطریق هوا با طیارات امریکائی  سرکوب و اما به اثر تقاضای پاکستان توسط طیارات امریکائی دوباره نجات داده  شده وبا سربازان وافسران نظامی ان  شبا شب وبا عجله به پاکستان انتقال داده شدند که اشتباه کلانی  هم  در همینجا بود که باید این جانیان مداخله گر محاکمه وبه جزاهای سنکین محکوم میگردیدند ؛ واین درحالیست که (برخی عناصر طالب پرست فاشیست و مردمان مناطق طالب پرور در کشور هنوزهم  به این وطنفروشان اشک میریزند وحسرت میکنند که چرا گروهی ازاین طالبان واین و حشیهای سفاک مزدور ومتجاوز  در سمت شمال در جنگها کشته شده اند!؟ یعنی باید زنده میبودند وبیشتر نسلکشی مینمودند وتمام خاک  افغانستان را به نفع پاکستان به (صوبۀ پنجم!؟) ان مبدل وملحق مینمودند ؛ اما اینکه این گروه خون آشام تحت نام "لشکر خدا!؟ "  واجیراشغالگران (چرا وبه چه منظور مداخله وبه خاک ما تجاوز نموده  به داخل وانهم الا مزار شریف امده بودند  واستقلال وامنیت وتمامیت ارزضی رادر وطن) و در منطقه به خطرجدی مواجه نموده بودند؛  منحیث یک( سوال  وطنپرستانه..! )حد اقل  بیاد بود خاطرات  جاودانۀ ان (غازیان تأریخی انگریز شکن ملی...!)  ما تا امروز بنابر همتبار بودنشان  هرگز به ذهن این خائینین خطور  نکرد که حد اقل به شدت محکوم میکردند ؛ نه دفاع ازاین مزدوران واجیران سر سپردۀ  بیگانگان ...!؟؟؟؟؟؟- . یازدهم  : _ از قول گزارشنامۀافغانستان (پروژۀ طالب سازی) و(وهابیسازی) در صفحات شمال کشور بشدت ادامه دارد ورقابتهای شدید در منطقه مجددأ از سر گرفته شده است حمایت از رژیم متعصب وتندرو پشتون تبار مرکزی در کابل ورهبردهای بعدی اهداف استراتیژیک در شمال ونا ارامسازی مرزهای ان با ا سیای  میانه  و  ایران  وباز یهای  جدید کشو رهای منطقه و  زدو بند های انها برسر منافع شان  بالای  افغانستان  بویژه  بعد  از 2014م .  که  با حضور امریکا و  ناتو در دورنما مخالف هستند  زنگ خطر جدی  برای    مردم   صفحات   شمال ونیروهای ائتلافی وجبهۀ ملی ورهبران شمال  خواهد بود وانها را این حوادث بیشتر متحد تر وفشرده تر خواهد ساخت...زیرا که این دوگروه وابسته به پاکستان(حزب اسلامی وگروه حقانی.و..) وغیره تیروریستها ی تازه نفس از طریق پاکستان سرازیر گردیده  مانند حدود دو دهه  قبل به نبرد های خونین بی پایان ادامه خواهند داد. واز سوی دیگر تبلیغات وسیع به سویۀ کوچه وبازار علیه رهبران شمال کشور از سوی -ای-اس-ای وشبکه های وابسته به او در داخل افغانستان وبیرون مرزی در مناطق پشتون نشین نیزبشکل تحریک امیز بشدت براه افتیده است. وهر کسی  که از سمت شمال کشور است   و در هر جائیکه میبینند  حق و ناحق علی الحساب  وتحریک امیز وکاملأ ماجرا جویانه با اتهام زنیها ی بی اساس که ریشه در تعصب دارد  به فحش وناسزا گوئی رهبران مردم صفحات شمال وحتا تعرض  تعصب امیزبالای قوم ونژاد وزبان انها میپردازند ومیکوشند تا فضای برخورد ها و تنشها را عمدأ فراهم آورده  وعقده کشائی نمایند وخصومت ودشمنیهارا بیشتر تشدید بخشیده وخونین بسازند. که بااین  تلاشها زمینۀ سرازیرشدن طالبان را مهیا نموده با شعلور سازی جنگها در داخل وبا ادامۀ جنگهای منطقوی به جنگهای وسیع تر ودامنه دارتری گسترده خواهد گردید و در ان صورت همسایه ها نیز ارام ودست به علاشه نخواهند نشست ودر جلوزدن هر نوع تجاوز پاسخهای متناسب خواهند داد. وگذشته از ان عربستان ودیگر کشورهای مرتجع عرب  پولهای گذافی را برای روی کار امدن یک دولت وهابی در کابل وگسترش وهابیسم هزینه کرده اند...که برای براورده سازی این اهدا ف  شوم یک حکومت وابسته به پاکستان، عربستان وغرب در همین مقطع زمانی در کابل  را ضرور وانمود میسازند  که  در انتخابات اینده مدنظر گرفته شده است که تا ازطریق تدویر لویه جرگه،تغیر قانون اساسی با اوردن طالبان بر اریکۀ قدرت فراهم ساخته شود وهزینۀ دولت کابل را هم عربستان وبرخی کشور های عربی به عهده خواهند گرفت که در انصورت افغانستان باز هم یکی از اسیب پزیر ترین کشور در این منطقه  باقی خواهد ماند...!!!-( 20).ا  _دوازدهم : _ حکمتیار وبادران برتر جوی او به این باور هستند که؛ هرگاه ملیتهای تحت استبداد حق وحقوق مساوی وبرابری وبرادری مطالبه نمایند؛ از سوی حکام برسراقتدار  وغاصب  قدرت مرکزی یک قومی وحلقات فاشیستی تحت  امر پاکستان   و نظامیان سفاک ان؛باید عکس العمل نشانداده بدهند ویا میدهند که ؛  مفهوم  این سخنان او ایجاد( وحدت ملی!؟)است در غیر ان وحدت ملی ایجاد نمیگردد وصدمه ویا ضربه میبیند!؟؟؟؟- که این را هم میگویند؛ (نظام اسلامی!؟ امارتی ویا شریعتی ویا هرنوع نظام دیگری  هم باشد که  به ان نیز ایمان وارادۀ ثابت ندارند . یعنی ( یک روز شریعتی دیگر روز امارتی وروز بعد ان ریاستی ویا سکولار وغیره که هیچ هدف وبر نامۀ روشن ندارد  وهر روز اوضاع را دیده   چهرۀ خود واهداف خود وبرنامۀ خود را تغییر میدهند وکدام برنامۀ شفاف وروشن نیزبه مردم تا کنون ارائه نداه اند) چون که به بیگانه خدمت مینمایند وبه دستور واشارۀ پیشانی وابروی انها راه میروند که تحت پوشش "جهاد !؟" با ریختاندن خون هزاران هزار مسلمان بیگناه  بیش از سه دهه است که بشکل فاشیستی- میراثی-سلفی دربین  این جامعه به وضاحت وبا شفافیت تام در جریان بوده است وجریان دارد..! سیزدهم: _ به گفتۀ حکمتیار؛ آیا حق وحقوق مساوی داشتن اقوام بین همدیگر ومشارکت عادلانۀ سیاسی  انها باعث  محرومیت یکی از انها بویژه(قوم حاکم میگردد!؟)؛ به زعم حکمتیارواز نظر نظام اسلامی او ؛ بلی ...!.یعنی؛ قوم حاکم از غصب وانحصار قدرت سیاسی میراثی وخاندانی دونیم صد سالۀ خود محروم میگردد که برای ایشان نهایت درد آوراست !؟ دیگر چه تعبیر وتفسیری از این هرزه گوئیهای  مضحکانۀ او میتوان استخراج نمود واز چه محروم میگردد؟؟؟؟؟ که در دیده درائیها وچشم سفیدیها ولجاجتهای سیاسی وبهتان بستنها هم به همان تناسب تندروانه تر و وافراطی ترو بی حد وحصرتر وبا لجام گسیختگی ان  در فتوای اوانعکاس داده شده وبه نمائیش گذاشته است !؟- چهاردهم : _ حکمتیار در جای دیگر ی ازبیانیه وفتوای اسلامی خود در روز عید فطر چنین در افشانی نموده است :" ..ساختن ولایات  برای اقلیتها وتعین والیها به خواست آنان ودادن صلاحیتهای وسیع به انان وتلاشهای مشابه به این هدف براه اندخته شده تا وحدت ملی میان افغانها را ازمیان برده واز بمیان امدن یک حکومت قدرتمند مرکزی جلوگیری نماید. نظام سر مایداری مسلط وثروت ،بانکها،شرکتهای مخابراتی، وسائیل نشراتی ورسانه های صوتی وتصویری را بدست چند حلقۀ مزدور دادن...برخی از برنامه های انها است...اکنون بامیان ودایکندی مانند بلخ حیثیت ایالتهای مستقل را دارند. دایکندی بسیار کم جمعیت تر از برخی ولسوالیها جنوب است اما دالر دولت ایران وبرنامه های امریکائیها؛ ارگ را مجبور ساخت تا این مناطق را به حیث ولایت بپذیرد واختیار تمام ادارات ملکی ونظامی هزاره جات به هزاره ها سپرده شود...والیها ، قوماندانها،مأمورین ملکی، نیروهای امنیتی، مکاتب،پوهنتون، استاذان، قاضیان همه در اختیار هزاره هاست وغیر از شیعیان در این مقامات کسی به چشم نمیخورد..."(!؟)- در اینجا به وضاحت وبه روشنی دیده میشود که نیات شوم فاشیستی نهفتۀ در درون او برای (یک قوم سازی افغانستان) در راستا ی تطبیق سیاستهای پلید فاشیستی عبدالررحمان خانی واسلاف نژاد پرست بعدی ان بوضاحت انعکاس داده شده است که عمدأ وقصدأ میخواهد یک بهانۀ برای شعلور سازی جنگ وادمۀ ان که سر انجام باید افغانستان به (تجزیه وتحلیل) برود ویا از ان  (کشوردیگری بنام تأریخی  دوصد سال قبل خود بنام خراسان احیاء و تشکیل) گردد که بنام هیچ (قوم وقبیله نباشد) وبه همه خلقها  واقوام تعلق داشته باشد...!- که این سخنان ماجراجویانه وفتنه انگیزانۀ او نیزجدأ قابل تأمل است ؛ الف : _ تب  لرزه وهزیان گوئی وبویژه بیم وترس اقای حکمتیار در اینجا  بطور عمده  از تقسیم  عادلانۀ قدرت سیاسی انحصاری تک قومی مرکزی است؛  که اهداف جهادی اورا در طول دهه ها بر ملا میسازد که بخاطر ان جنگیده وجنایات وفجائیع آفریده  است. ب : _   بودن هزاره وخلق شیعی  ویا سائیر ملیتها را در قدرت سیاسی تحمل کرده نمیتواند. وقدرت سیاسی و غصب حاکمیت مرکزی را میراثی-اسلافی ومربوط ومتعلق به یک قوم همتبار خود میداند ودیگران را غیر مستحق میپندارد.  ت : _  چون  اهداف جهاد اسلامی و"مسئلۀ کفر واسلام!؟" کمرنگ گردیده و دیگرچسپ ندارد. و همچنان در نزد مردم به سطح ملی وجهانی اشکار ومعلوم گردید که این واژه های تصنوعی ساخته شدۀ خارجی واغواگرانۀ ابزاری دوران جنگ سرد برای تحقق دو هدف عمده  از طریق پاکستان مزدور براه اندخته شده بوده است؛  یک :-انکه سقوط نظام سوسیالیستی اتحاد شوروی وبر نامه ریزی برای اشغالگریهای بعدی وتأمین وبر اورده سازی منافع عمدۀ سیاسی-اقتصادی-نظامی استعمارگران بویسیلۀ تیروریستها تحت عنوان "جهاد اسلامی!؟" در این مناطق بوده است.  دو : _      انچه که شما به وضاحت میبینید تحت همین عنوان بنام "جهاد واسلام در خطر است؛ اهداف نژاد پرستی فاشیستی در جامۀ دین ومذهب و بنیاد گرائی  افراطی اسلامی" را ازطریق نسلکشیها وتصفیه های قومی بادادن فتواهای ضد اسلامی وضد انسانی برای شعلور نگهداشتن جنگها عین بر نامه هارا به نفع تأمین منافع پاکستان واعراب عیاش و حامیان غربی ان کماکان ادامه داده  است وادامه میدهد.  ث : _ برای تحق این بر نامه ها باید که اهداف و اعمال وشگرد های خود را تغییر دهد وچهره بدل نماید وبا یک لحن و سخن دیگر وارد عرصۀ خدمت به اربابان ولینعمت خو گردد. وبرای جلب اعتماد واعتقاد بیشتر انها یک موضعگیری کاذبانۀ دیگری باید اتخاذ نماید وشفاف سازد که صدور این فتوا واعلا میۀ ان دال بر این مدعا ووفادار بودن او به انها بوده ومصداق ان است. پانزدهم  : _  او از ولایت شدن  ولسوالی دایکندی با نهایت نگرانی و به تشویش انتقاد مینماید ؛ واما از یک ولسوالی خوست وپکتیا که چند ولایت ساخته شده است که به مساحت نیم ولسوالی اندخوی  مربوط ولایت باستانی فاریاب هم مساحت ندارد نمیتواند مقایسه نماید. به چند دلیل؛ الف : _در اینجا ولایت شدن یک ولسوالی  صرف بر مبنای ازدیاد نفوس ان نیز نباید معیار قرار گیرد. و (به این مفهوم که اگر کابل پنج ملیون نفوس داشته باشد به معنای ان نیست که باید به پنج ولایت تقسیم شود ؛  در اینجا مساحت نیز رول بسزای دارد ؛ رسیدگی بموقع وخطوط مواصلاتی وترانسپورتی وارتباطات منظم وآسان ؛ رشد متوازن ووارسی وکنترول کامل تمام ساحات جغرافیائی ورسانیدن خدمات اجتماعی-اقتصادی- تخنیکی-فرهنگی ونظامی وامنیتی  نیز باید مطرح بحث باشد.)  و یا ؛ ب : _ حکمتیار از صلح وثبات وآرامی ورضائیت مردم صلح دوست وبا احساس ولایات  دایکندی ویا بامیان که در طول جنگها ونا ارامیها بمقایسۀ ولایات  پر تنش و جنگ افرین جنوبی کشور بنابر هم تبار بودنش با حکمتیار که همیشه در طول  تأریخ این سرحدات  ( سرحدت  نا ارام ویگانه راه مداخلات انگریز وانگریزیها واستعماریون بوده وبمثابۀ سرحد جنگ و تنش وسرحد خونبار وسر کوبگریها و سرحد ضد صلح وثبات  و سرحد نا ارامی  ویگانه سرحد آزادیکش و خروج آزادیها و دموکراسیها و انقلاب ازادیبخش و یگانه سرحد ورود ضد انقلاب وتیروریسم وتباهی افغنستان) بوده است... ! ؛ نمیتواند انرا ایمانی ووجدانی واسلامی درهمه مسائیل وعرصه ها حتا با حضورو هستی نفوس متوطن دائیمی  این مناطق نیز درست به مقایسه ومحاسبه بگیرد وارزیابی نماید. واز این واقعیتهای عینی تأریخی طفره میرود و در اینجا کاملأ نابینا میشود...!؟

موشگافم من به عیب دیگران

چون به عیب خود رسم کورم در ان

شانزدهم :-   واین واقعیت تلخ را که اصلأ قوم هزاره -شیعی ویا سائیر ملیتهای تحت استبداد را در کنار خود وتبار خود بمثابۀ تبیعۀ این کشور از لحاظ اتنیستی ونژاد پرستی ومذهب ستیزی تحمل کرده نمیتواند؛ بصورت غیر مستقیم با این چرندیات وهزیان گوئیها عقده کشائی نموده ونیزبه این واقعیت آفتابی اعتراف کرده نمیتواند که: چند تا کار مند مسئول از اقوام هزاره، اوزبیک، تورکمن، ایماق، بلوچ ونورستانی، پشه ئی و تاتار  وقزاق و هند سکه وغیره که اینها در ولایات غیر همتبار خود مانند قندهار، هلمند،پکتیا،پکتیکا، خوست، گردیز، کنر، لغمان، ننگرهار،وردک ولوگر وغیره مناطق پشتون نشین انها حاکم، والی، قوماندان، ویا در مهره های کلیدی عز تقرر حاصل نموده اند..؟؟؟- همه میدانند که پاسخ به این سوال منفی است. وسوال اساسی هم همین است که چرا پاسخ این سوال منفی است واز این اقوام در این مناطق به مقامات کلیدی راه داده نمیشوند واز همه اعتبار واعتماد سیاسی محروم هستند!؟؟؟- چرا  نماینده های شائیستۀ این اقوام حق والی شدن، قوماندان شدن، وسارنوال وقاضی شدن ویا به مهره های با اعتماد دیگری راه داده نمیشوند؟؟؟- هفدهم  :_ زیرا اعتماد بالای این ملیتها بمثابۀ تبیعه وبومی از سوی برتر جویان وتمامیتخواهان فاشیست در طول سده ها وجود نداشته است. واین در حالیست که: حتا این ملیتها نتنها در ولایات پشتون نشین بلکه در اکثر ولایات خود هم حق ندارند افراد وکارمندان ومسئولین شائیسته خودرا به مقامات کلیدی به پیش بکشند وبه قدرت رسانند؛  وهر گاه به قدرت برسند هم ؛یا این افراد با ده ها دسیسه وتوطئه بزودی شکار میگردند ویا تلاش مینمایند تا انها را نا خود آگاه بخرند  ویا هم با هزاران دسیسه وتوطئه بدنام وبر کنار ساخته میشوند؛ چه رسد به انکه به سائیر ولایات غیر همتبار خود  بمقامات کلیدی راه یابند واجرای وظیفه کرده بتوانند.   هژدهم : _ هرگاه آقای حکمتیار احترام به قانون، حقوق بشر ونهاد های دموکراتیک وجامعۀ مدنی ندارد که در ان هیچ  جای شک نیست؛ از انجائیکه یگانه تیکه دار اسلام واسلامیت وازشریعت و ازاصول وقواعد واساسات اسلامی بیشتر وافراطی تر ومتحجر تر ازهمه  دم میزند  واز ان  بصورت افراطی ان پیروی مینماید؛ وهرگاه همۀ این ادعا های بالا بلند ؛ یک  استفادۀ ابزاری برای اغوا وفریب نباشد؛ روشن نساخته است که در کدام جای قران کتاب اسمانی با همه اصول واساسات ان در این ارتباط امده باشد که؛ دریک جامعۀ کثیرالملیت؛ صرف یک گروه برتر جوبه نماینده گی از یک قوم خاص همیشه باید به قدرت باشد؛ وسائیرین تحت نام اقلیت سرکوب وحق وحقوق انها غصب ودر برابر هر نوع خواسته ها ونیازهای حق طلبانه ومشروع انها  از سوی یک گروه حاکم بر سر نوشت مردم بنام اکثریت  حق به جانب عکس العمل نشان دادهشود که در فتوای حکمتیار قید گردیده است. ودیگران همیشه برده-بنده-اسیر-تابع و همیشه دعا گوی وشکرگذار و اما حق وحقوق شان همیشه سلب  ومحروم باشند ویا میهن ومأ وای اصلی وبومی هزاران سالۀ اجدادی خود را بدون هیچ عکس العمل ترک بگویند؟؟؟ که در فتوا ودر برنامۀ خونباراسلامی حکمتیاربوضاحت بیان گردیده است که حتا جامعۀ اسلامی را مشکوک میسازد وحساسیتهای جامعۀ مدنی را شدیدآ بر انگیخته است. آیا این آشکارا چراغ سبزنشان دادن به تجزیۀ افغانستان نیست ؟؟؟. هرگاه قرار گفتۀ حکمتیار که در صورت هجوم ملیشه های پاکستانی در پیشاپیش ان حزب اسلامی حکمتیار وطالبان مزدورش که  گویا در صورت قتل عامها وکشتار ها ونسلکشیهای خونین  ویا  به زعم حکمتیار این دشمن سوگند خوردۀ خلق افغانستان در صورت این فشار ها و فرار انها  نه تنها در داخل کشور که حتا کشور های دیگر برای این ملیتهای مظلوم جای وپناگاه هم  ندهند ؛ آیا انها استقلال خواهی وتجزیه را نسبت به این بی حرمتیها وحقارت و افتضاح ونسلکشیها  ترجیح نخواهند داد. واین فتوای خونبار تجزیه طلبانۀ حکمتیار مستقیمأ هدایت  دادن وسمت وسو بخشیدن به تجزیۀ افغانستان نیست ؛ ویا  تجزیه طلبی وفتنه اندازی کدام شاخ ودم دیگر هم دارد...!؟؟؟؟؟؟؟ -نزدهم : _  براساس فتوای اسلامی وجهادی حکمتیار که  ادعا دارد  که با نصوص قران همسو واز ان منشأ میگیرد یعنی که در واقع باید هم همینطورباشد ودروغ نباشد؛ میگوید که: در مناطق" دایکندی وبامیان و.."..والی ها قوماندانها،مامورین ملکی،نیروهای امنیتی، مکاتب وپوهنتون،استاذان وقاضیان همه د ر اختیار هزاره هاست وغیر از شیعیان در این  مقامات  کسی به  چشم  نمی  خورد ..."  (1؟)- این فتوای خونبار تعصب امیز اسلامی حکمتیار یکبار دیگربا شفافیت ثابت مسازد که؛-الف : _  این ولایات ومناطق که هزاره وشیعه نشین اند مانند سائیر ولایات همردیف پشتون تبارباید مسئولین ومهره های کلیدی ان را از ملیتی که دران مناطق در اکثریت قرار دارند تشکیل دهند که یک امرطبیعی  بوده  واسباب ایجاد نارضائیتها نمیگردد واما  از نظر حکمتیار در فتوا وبیانیۀ ان به اصطلاح  همچو گزینش کادری خلاف اسلامی است .زیرا که بیانیۀ او ازاندیشۀ اسلامی اوباید منشاء بگیرد وهر گاه چنین است ؛پس یک عدالت یک جانبه به نفع یک قوم و مطلقأ متعصبانه بوده وغیر عادلانه وفجایع افرین است!؟_ب: _   واما در مناطقی که اکثریت را به همین منوال تاجیک، اوزبیک یا هزاره وشیعی وغیره تشکیل میدهند وپشتون در اقلیت قرار دارد، که در 34 ولایت دیگر مثالهای زیادی هم  وجود دارد، واما مهره های کلیدی انرا پشتون اشغال نموده باشد انگاه از نظراین تیکه دار اسلام مجاز واسلامی است ...!؟ که از سطح ریاست جمهوری گرفته تا کابینه وقضا وسارنوالیها وسراسر دستگاه فاسد-فاشیستی  در مرکز وولایات (همه یک قومی)وبه مانند جولا نسج وبافت خورده که اگر نفوس شماری علمی صورت گیرد  انها در   برابرملیتهای تحت استبداد که  (حدود62 در صد نفوس) کشور را که این ملیتها تشکیل میدهدند  همه قدرت را در همه عرصه ها ونهاد ها  نماینده های یک ملیت  تصاحب وغصب نموده اند ؛ آیا میتوان انرا عادلانه واسلامی وقانونی ومدنی خواند ومجاز دانست ؟؟؟؛ سکوت حکمتیار دربرابر این سوالات و واقعیتهای عینی یک سکوت اسلامی وعادلانه !؟ نیز است  واگاه است میداند واما  این واقعیتها را در بیانیۀ خود عمدأ  اشاره نکرده است.  ت : _ واما از مجموع34 ولایت  صرف  در دو ولایت ویا ولسوالی که در (ولایت شدنش نیز سخت حساسیت فاشیستی-اسلامی) نشانداده است ؛ این خلق به زنجیر کشیده ومحروم هزاره وشیعی  از نظر "اسلام حکمتیار!؟"ولو که در اقلیت هم باشند حق ندارند بمقایسه در32 ولایات دیگر که بدست پشتونها ودربرخی بدست سائیر ملیتها قرار دارند؛ به قدرت برسند ومانند همتباران حکمتیار فرمان برانند!؟-  ث : _  یعنی به سخن دیگر؛ اسلام حکمتیار به (جرم هزاره وشیعی ) بودن حتا به دوولایت خود این ملیتها هم  حد اقل بخاطر فروکش سازی نارضائیتها  هم حق والی شدن وقوماندان شدن وغیره مسوئلیتها را قائیل نمیگردد ومجاز نمیداند . به به به این عدالت اسلامی...!؟-  پ : _ واما از ارامی وصلح وثبات وتوجه که دراین ولایات دوگانه ازطریق همین مسوئلین هزاره وشیعی  فراهم اورده شده برای انکه به جنایات وفساد وفجائیع که  در اکثرولایات دیگر تحت حاکمیت همتباران خود ش جریان دارد به انها پرده پوشی نموده باشد نیز مقایستأ چیزی اظهارنظر نموده نتوانسته است-اینست گوشۀ از سیستهای سنتی -قبیلوی ( امارت وریاست وشریعت واسلامیت وحاکمیت اسلامی!؟) فتنه گرانه و شرر انگیزانۀ  حکمتیار که تا الحال برای تحقق ان جان هزاران هزار انسان ومسلمان  بیگناه را گرفته و هنوز هم خون میریزد وسیرا ئی ندارد وبه نسلکشیهای بعدی نیز به دستور-ای-اس-ای- برضد مردم ووطن  با اعلام این فتوای خود کمر همت بسته است!!!؟؟؟- ).و  

باقیدارد.......و

 

سپتمبر/11/13






September 14th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات